انگشتر غم را نگینم
ساکن شهر غمگینم
مسافر جاده ی حزن
اسیر ترافیک سنگینم
ویروس عشقت منو بیمار کرده
روزروشنم چو شب تار کرده
هر سری بر شونه ی یک یار
سنگر من شونه ی دیوار کرده
**********
چرا اثر ندارد گریه و زاری من
چرا بند نیاید اشک جاری من
روح بی تابم چون کرم تاب خورد
چرا نگاهت نشتابد به یاری من